ایداایدا، تا این لحظه: 13 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره

دختر گلم آیدا

بدون عنوان

امروز خیلی خیلی ناراحتم اخه یه ضدحال حسابی شدم اولین امتحانم رو خراب کردم کلا افتضاح شد اخه استادمون هم خیلی نامردی کرد سوالات خارج از کتاب داد و همگی شدیم رفوزه خلاصه که هیچی الان هم با اجازتون می خوام برم و واسه امتحان فردا اماده شم دوستان تورو خدا دعا کنین     اینجازمین است رسم آدمهایش عجیب اینجاگم که بشوی به جای اینکه به دنبالت بگردند فراموشت میکنند . . . همیشه باید کم باشی تا کم بودنت احساس بشه،    نه اینکه نباشی تا نبودنت عادت بشه… ...
17 بهمن 1391

تعطیل است

  می دانی؟ یک وقت هایی باید رویِ یک تکه کاغذ بنویسی تعطیل است و بچسبانی پشتِ شیشه‌یِ افکارت باید به خودت استراحت بدهی دراز بکشی دست هایت را زیر سرت بگذاری به آسمان خیره شوی و بی خیال سوت بزنی در دلت بخندی به تمام افکاری که پشت شیشه‌یِ ذهنت صف کشیده اند آن وقت با خودت بگویی: بگذار منتظر بمانند.     ...
17 بهمن 1391

سه وروجک

سلام با یه عالم خبر خوش اول اینکه همه امتحاناتم رو خوب شدم و قبول البته با نموره خیلی خوب موقع امتحانات خیلی تو وضعیت بدی بودم خیلی استرس داشتم ولی خدا رو هزار مرتبه شکر که این ترم هم به خوبی و خوب گذشت طفلک ایدا خیلی اذیت شد من و مهدی که فقط سرم تو کتاب بود اونهم کلی کلافه شده بود دست مامان جون هم درد نکنه که هوای ما رو داشت و مواظب دختر نازم بود   ایدا جون امروز با دو تا دختر خاله هاش حسابی کیف کردن اخه امروز سه تایی باهم جمع شده بودن خونه مامان جون و از صبح اول وقت هم اونقدر بازی گردن که الان هم که من دارم می نویسم محکم گرفتن خوابیدن   چند روزی هست که دارم میرم سر کار البته بازهم زحمت ایدا را باید مامان جون بکشه ...
17 بهمن 1391
1